دروغ دروغ و باز هم دروغ
تو بمون خونه ما میخوایم بریم دکتر. (برخی مامانها وقتی می خوان بچه رو بپیچونند)
اگر بری تو کوچه دزده میاد تو رو میبره (برخی مامانها وقتی نمیتونند بچهشون رو قانع کنند)
.....
همه ما نمونههای فراوانی از این دروغهای کوچک در ذهنمان داریم، شنیدهایم و به احتمال زیاد گفتهایم.
تلویزیون کم میبینم. با این حال از تلویزیون بی خبر نیستم. تا کنون به یاد ندارم سریال طنزی که در آن دروغ محور اصلی ماجرا نباشد. دروغ از پی دروغ. دروغ اول و دوم و سوم و تا آخر سریال. و باز هم ماه رمضان و عید نوروز و باز هم دروغ.
پایتخت یک و دو را ندیدم ولی این سومی هم انباشته از دروغهایی است که همه به هم میگویند. ظاهرا نویسندگان این سریالها بلد نیستند داستانی بنویسند که لازم نباشد در آن همه به هم دروغ بگویند. گویا در پس زمینه ذهن ما رفته است که با راست گفتن کارمان راست نمیآید.
بینندگان هم چندان نارضایتی ندارند. چون این سریالها بخشی از زندگی خود ماست.
دروغ ظاهرا نوعی هنجار در زندگی ایرانی است.
همان که به گفته پیشوایان این ایرانیان مسلمان! کلید همه بدیهاست و همان بلایی که جزو دعاهای کوروش بوده و بنا بوده این سرزمین آریایی! از آن به دور باشد.
پ ن: مطمئن باشید با این فرهنگ و این فرهنگ سازی به زودی به پیشرفتهترین کشور دنیا تبدیل خواهیم شد. شک نکنید!!